برای 90 سالگی کلینت ایستوود - بیوگرافی و آثار و آلبوم عکس مرد شکست ناپذیر
به گزارش گفتگوی افروز، در بین شش کارگردان اسکاری که قبلا به عنوان بهترین هنرپیشه نیز انتخاب شده اند یعنی وارن بیتی، رابرت ردفورد، مل گیبسون، ریچارد آتنبورو و کوین کاستنر، کلینت ایستوود از ویژگیهای خاصی برخوردار است. او که عنوان مسن ترین کارگردان برنده اسکار را دارد و در 74سالگی این جایزه را به دست آورده (عنوان جوان ترین متعلق به استیون سودربرگ است) مالک یک مهمانخانه در کالیفرنیاست و همچنین سهامدار کلوپها و زمین های گلف است و از نظر مالی در شرایط خوبی است. بارها به عنوان پولسازترین و پولدارترین بازیگر در سال های پایانی دهه 1990 و سال های 2000 انتخاب شده است.
ایستوود به دفعات به عنوان هنرپیشه، کارگردان و تهیه کننده کمپانی مالپاسو نامزد و برنده جایزه های مختلف بوده و در عین حال بیش از 10 تن از بازیگران شاخص همچون جین هاکمن، شان پن، مریل استریپ، مورگان فریمن، مت دیمون، آنجلینا جولی و هیلاری سوانک در فیلمهایی که ایستوود کارگردانی کرده پیروز به نامزدی یا ربودن جایزه اسکار شده اند.
ایستوود هفت فرزند از پنج زن دارد و دو بار ازدواج کرده است. شش نفر از فرزندانش در فیلم های مختلف او بازی کرده اند.
ایستوود از نظر زندگی شخصی فرد محتاطی است. از سلامتی جسمی خود به خوبی مراقبت می کند. با آنکه در نقش های سینمایی اغلب سیگاری گوشه لب دارد ولی در زندگی واقعی سیگار نمی کشد و رژیم غذایی سالمی دارد. او همچنین روزانه ساعتی را به مدیتیشن می پردازد. ایستوود به گلف علاقه مند است و صاحب کلوپ و زمین گلف در کارمل است. اکنون به عنوان مرد خانواده و پدر هفت فرزند و پدربزرگ دو نوه شهرت دارد.
زندگی و آثار کلینت ایستوود
کلینتون ایستوود پسر، روز سی و یکم ماه مه سال 1930 در سان فرانسیسکو در ایالت کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمد. پدرش کلینتون ایستوود، یک آهنگر بود که به عنوان کارگر فصلی در شهرها و ایالات مختلف کار می کرد و مادرش مارگارت راث نیز کارگر کارخانه بود.
کلینت ایستوود در زمان تولد بالاتر از پنج کیلو وزن داشت و پرستاران زایشگاه او را سامسون مینامیدند. پدر کلینت در سال 1970 فوت کرد و مادرش در سال بعد با جان بلدن وود ازدواج کرد؛ کسی که تا سال 2004 که فوت کرد پدرخوانده کلینت ایستوود محسوب میشد. ایستوود نسب از مهاجران انگلیسی، ایرلندی، اسکاتلندی و هلندی می برد.
ایستوود و خواهرش در چنین خانواده ای که از نظر طبقاتی متوسط محسوب می شود رشد کردند. به دلیل شغل پدرش خانواده آنها دائما در حال انتقال و جابه جایی در شهرهای مختلف غرب آمریکا بود. وقتی در پیدمونت کالیفرنیا اقامت گزیدند کلینت جوان در دبیرستان این شهر مشغول به تحصیل شد. در دبیرستان به ورزش علاقه مند بود. در رشته های بسکتبال، فوتبال و ژیمناستیک فعالیت می کرد و در مسابقات شنا شرکت می جست. ایستوود کمی بعد در دبیرستان حرفهای اوکلند به تحصیل ادامه داد. معروف است دبیر هنری این دبیرستان او را ترغیب می کرد که در نمایش های مدرسه شرکت کند ولی به این کار علاقه ای نداشت. با توجه به مهاجرت خانواده به شهرهای مختلف ایستوود شغل های مختلفی را تجربه کرد. از نجات غریق و صندوقداری فروشگاه و کار در پمپ بنزین گرفته تا گلف کدی کسی که وسایل گلف را برای گلف باز می برد) و حتی آتش نشان. در سال 1950 ایستوود به عنوان نجات غریق دوره یک ساله ای را در ارتش آمریکا در زمان جنگ کره شروع کرد و در فورت ارد کالیفرنیا مستقر شد.
در سال 1951 هنگام مرخصی هواپیمای حامل ایستوود که یک بمب افکن داگلاس بود در نزدیکی پوینت رییس دچار سانحه شد و سقوط کرد. بعد از خلاصی از داخل هواپیمای مغروق ایستوود و خلبان در حدود پنج کیلومتر شنا کردند و به سلامت به ساحل رسیدند. به هر حال ایستوود پس از این دوره به لس آنجلس رفت و کار شبانه در پمپ بنزین را شروع کرد و پس از یک دوره عاشقانه با مگی جوهانسون در سال 1953 با وی ازدواج کرد. در همین دوره خانه ای در بورلی هیلز دست و پا کردند و ایستوود در کالج شهر لس آنجلس ثبت نام کرد.
اولین کار مطرح ایستوود سریال Rowhide (تازیانه) بود که در سال 1958 شروع شد و سه گانه دلار به کارگردانی سرجیو لئونه در میانه پخش آن تولید شدند. این فیلم توسط استودیوهای یونیورسال ساخته شد.
ولی ایستوود چگونه توانست به یونیورسال راه پیدا کند؟
وقتی ایستوود در فورت ارد بود توسط یکی از آشنایان قدیمی به نام چاک هیل که پس از مدتها دوباره به هم رسیده بودند به یکی از استودیوهای یونیورسال راه پیدا کرد و در آنجا با فیلمبردار یک پروژه به نام ایروین گلاسبرگ آشنا شد. گلاسبرگ ترتیبی داد که از ایستوود در حضور کارگردان یعنی آرتور لوبین تست بازیگری گرفته شود. کارگردان که پس از ملاقات و صحبت با ایستوود از دیدن قد و قواره (یک متر و 93 سانتیمتر) و فیزیک ایستوود شگفت زده و راضی بود از قدرت بازیگری ایستوود ناامید به نظر می رسد.
الوبین بعدها گفت: او زیاده از حد آماتور بود، حتی نمیدانست از کدام طرف باید چرخید، جلو رفت یا کاری را انجام داد. لوبین به او پیشنهاد کرد که در کلاس بازیگری شرکت کند و البته با او قراردادی با دستمزد هفته ای صد دلار بست. حالا او یک شغل نسبتا مناسب یافته بود. بعد از امضای قرارداد ایستوود به خاطر رفتار شق و رق، چشمان تابدار و نیمه باز و خطوط اطراف دهان و صدایش مورد انتقاد قرار می گرفت. چیزهایی که بعدها به علامت ویژه او در بازیگری تبدیل شد. از سال 1954 تا 1958 که ایستوود در سریال تازیانه شروع به بازی کرد کار در استودیوهای یونیورسال برای وی یک شغل بود. همانند کار در پمپ بنزین یا مشاغل دیگری که تجربه کرده بود. ایستوود در این دوران در فیلمهای رده ب نقش های بی اهمیتی بازی می کرد. از نظر نظم و علاقه نیز معروف است که همیشه می کرد. از نظر نظم و علاقه نیز معروف است که همیشه دیر به جلسات صبح می رسید.
در مه 1954 در تست بازیگری برای اولین نقش به دردبخور مردود شد و در ادامه در تست های مختلف دیگری نیز مردود شد تا بالاخره نقش کوچکی (به عنوان دستیار آزمایشگاه) توسط جک آرنولد در فیلم انتقام جانور به وی داده شد. فیلم یکی از قسمتهای یک فیلم سریالی بود. پس از آن در چند فیلم نقش های کوتاه و گاه بلندی به دست می آورد.
در فیلم هرگز نگو خداحافظ نقش کوتاهی در مقابل راک هادسن بازی کرد و در یکی از فیلم های جک آرنولد به نام تارانتولا به عنوان خلبان یک اسکادران هوایی ظاهر شد و نقش نسبتا بلندی در فیلم خانم فروشنده به کارگردانی لوبین بازی کرد. هر چند پس از اولین نقش تلویزیونی اش در یونیورسال در فیلم آلن در سرزمین سینما (با بازی تونی کرتیس) در سال 1955 مصمم به کار جدی و توسعه فعالیت خود شد ولی یونیورسال در همین زمان قرارداد خود را با وی پایان داد. ایستوود سپس به آژانس مارش ملحق شد. هر چند لوبین بزرگترین نقش تا آن روز را در فیلم اولین بار خانم فروشنده سیار (1956) و سپس متواری در ژاپن بدون قرارداد رسمی به وی داد ولی ایستوود از این کار ناراضی بود. تا اینکه با ایروینگ لئونارد به عنوان مشاور مالی آشنا شد. کسی که بعدها مدعی بود در معرفی و به شهرت رساندن ایستوود در سال های دهه های 1960 و اواخر دهه 1950 نقش اصلی را بازی کرده است. ایستوود او را پدر دوم خود می داند.
در سالهای 1956 علاوه بر تغییر کمپانی لئونارد وی را در نقش های افسران یونیفورم پوش و بالاخره کابوی به جلو می برد. بازی در نقش خلبان، افسر نیروی دریایی… و اغلب در سریال های تلویزیونی رفته رفته چهره او را برای مردم جا انداخت تا اینکه بالاخره نقش رودی یانس را در سریال تلویزیونی تازیانه در سال 1958 به دست آورد. هر چند او همیشه گفته که این نقش علاوه براینکه نقش اصلی نبود برای او دلچسب نبود ولی بازی در این سریال تلویزیونی نقطه عطف زندگی ایستوود است. فیلمبرداری در تابستان در آریزونا شروع شد و به محض شروع نمایش و ظرف سه هفته در صدر 20 سریال پیروز قرار گرفت. هر چند این سریال هرگز جایزه ای را نبرد ولی در طول سالیان مختلف سریال پیروزی بود. تازیانه در سال 1960 به مقام ششم صعود کرد. بازی در این سریال برای چندین ماه هر روز بیش از 12 ساعت و شش روز در هفته چیزی نبود که ایستوود راحت طلب بتواند به سهولت بپذیرد ولی از طرف دیگر پخش گسترده و طولانی مدت و محبوبیت سریال در حدی بود که نقطه عطفی در زندگی کاری ایستوود محسوب میشود. سریال در سال های 1965 و 1966 رفته رفته محبوبیت خود را از دست داد.
هنگام ساخت این سریال در برخی از اپیزودها ایستوود تجربه های کوچک کارگردانی کسب کرد. هر چند نتوانست تهیه کننده را متقاعد کند تا کارگردانی یک قسمت را به وی بسپارد ولی بخشی از نمایش ها را کارگردانی می کرد. به هر حال در فصل تلویزیونی سال های 1965 و 1966 سریال لغو و متوقف شد. ایستوود از کارهای کارگردانی و به عنوان غرامت لغو پخش سریال حدود 120 هزار دلار دریافت کرد.
اواخر سال 1963 اریک فلمینگ همبازی ایستوود در سریال تازیانه پیشنهاد بازی در فیلمی ایتالیایی با نام به خاطر یک مشت دلار را دریافت کرد که آن را رد کرد و فیلم به کسان دیگری هم پیشنهاد شد تا اینکه ریچارد هریسون، ایستوود را به سرجیو لئونه که در آن زمان مشهور نبود پیشنهاد کرد. برای ایستوود مفری درست شده بود تا از شر تازیانه خلاص شود.
جدل ایستوود با لئونه در مورد بدون نام بودن کاراکتر، کشیدن سیگار برگ و چند مورد دیگر مانع از پذیرش بازی در فیلم نشد. قراردادی به مبلغ 15 هزار دلار در مه 1964 بسته شد. مدت قرارداد 11 هفته بود و در صورت اجرای به موقع پاداشی نیز به ایستوود داده می شد. فیلم که در اندلس اسپانیا ساخته شد (صحنه های داخلی در استودیو چینه چیتا در ایتالیا) شروعگر رشته فیلمهای موسوم به وسترن اسپاگتی شد و لئونه با این فیلم و دو اثر بعدی یعنی به خاطر چند دلار بیشتر و خوب، بد، زشت پیروز به ترسیم جهان ویژه ای شد که در آن ویرانی و خون، تنهایی و بی قانونی به مراتب بیش از وسترن کلاسیک دیده می شد.
کاراکتر بینام که توسط ایستوود خلق شد عامل مهمی در رسیدن لئونه به ترسیم این جهان بود و او در ایتالیا به عنوان یک ستاره جا افتاد. فیلم های بعدی یعنی به خاطر چند دلار بیشتر (1965) و خوب، بد، زشت (1966) که توسط لئونه کارگردانی شدند مجموعه سه گانه ای را به وجود آوردند که به سه گانه دلار مشهور است.
البته در فاصله دو فیلم آخر ایستوود در فیلم ساحرهها بازی کرد که توسط دینو دلارنتیس تهیه کننده سه گانه دلار به وی پیشنهاد شد. این کار که ایستوود کمتر از 20 دقیقه در آن نقش داشت و در مقابل سیلوانا منگانو همسر دلارنتیس بازی می کرد چند روز بیشتر از ایستوود وقت نگرفت.
این نکته هم قابل ذکر است که سه گانه دلار تا سال 1967 در آمریکا نمایش داده نشد. در زمان نمایش هر چند گیشه پیروزی داشتند ولی توسط منتقدان مورد انتقاد قرار گرفته و به عنوان آثاری سطحی ارزیابی شدند. البته اکنون این فیلم ها به عنوان آثاری در خور و زیبا در تاریخ سینما شناخته میشوند و مورد تقدیر قرار می گیرند.
موقعیت جدید برای او امکانات بیشتری را فراهم می کرد تا نقش کاراکتر غریبه و خشن بازی کند. فیلم طناب اعدام در سال 1968 که در سال 1969 اکران شد و فیلم های دیگری مثل قلعه عقابها و دو قاطر برای خواهر سارا به کارگردانی دان سیگل و همچنین تنها موزیکال دوران کاری ایستوود با نام دلیجانت را رنگ کن در سالهای 1967 و 1969 آثار بعدی بودند که صرف نظر از برخورد منتقدان وضع مالی ایستوود را عوض کردند. با کمک لئونارد ایستوود کمپانی مستقل خود را با نام مالپاسو تاسیس کرد. انتخاب این نام با الهام از عنوان مرد بدون نام یا مرد بدون گذشته است که در هنگام ساختن سه گانه دلار طرح شد.
ارتباط مجدد او با یونیورسال در موضعی قوی و با قراردادی متفاوت و همچنین آشنایی او با دان سیگل از وقایع مهم زندگی ایستوود در انتها دهه 60 و شروع دهه 70 محسوب می شوند. فیلم بعدی فریب خورده بود که از همکاری دان سیگل و ایستوود حاصل شد. این فیلم هر چند توسط منتقدان به ویژه در فرانسه با اقبال روبه رو شد ولی از نظر تجاری پیروزیتی محسوب نمی شد. برخی دلیل آن را نقش غیر مردانه (در قیاس با آثار دیگر) ایستوود دانسته اند. قبل از فوت ایروینگ لئونارد، او و ایستوود برنامه ای تدوین کرده بودند تا فیلمی با نام میستی را برایم بنواز را در مالپاسو تهیه کنند. این فیلم قرار بود به آرزوی دیرینه ایستوود برای کنترل و به اجرا در آوردن ایده های هنری جامه عمل بپوشاند و به عنوان اولین کارگردانی وی ساخته شود. فیلم ساخته شد و مورد استقبال و تحسین قرار گرفت. کسانی چون اندرو ساریس، جی کاکس و آرچر وینستن فیلم را ستودند، کارگردانی ایستوود را تحسین کردند و بالاخره هری کثیف به کارگردانی دان سیگل که شخصیت هری کالاهان باز پرس بی نهایت خشن و بی رحم پلیس را معرفی می کند. این شاید به یادماندنی ترین نقشی است که ایستوود بازی کرد. این اثر که پرفروش ترین فیلم زندگی دان سیگل محسوب می شود دنباله دار بود.
قدرت مگنوم (1973) و فریب مرگ (1977) به عنوان سری فیلم های اکشن مشهور شد که برخی از نظریه پردازان آنها را شروعگر و نمونه ژانر اکشن می دانند. پس از این فیلمها بود که به ایستوود پیشنهاد شد تا نقش جیمز باند را بر عهده گیرد و البته ایستوود اعتقاد داشت این نقش باید توسط هنرپیشگان بریتانیایی بازی شود و نقش جیمز باند را نپذیرفت. جو کید به کارگردانی جان استرجس اثر بعدی بود که ایستوود در آن بازی کرد. فیلمی که در طول آن به دلیل بیماری ریوی خیلی سختی کشید. در حقیقت مسائل و سختی های بازیگری یکی از انگیزه هایی بود که موجب تمایل ایستوود به کارگردانی (به خصوص در آثاری که خودش بازی می کرد) می شد.
می گویند اوج همکاری ایستوود و دان سیگل فرار از آلکاتراز (1979) است. اگر ایستوود بازیگر به دنبال یک شغل به این کار روی آورده بود ولی ایستوود کارگردان محصول عوامل تاریخی سینمای دهه های 70 و 80 بود و از سوی دیگر زندگی دوران بازیگری و مسائلی از قبیل سختی هایی که مجبور به تحمل آن بود و میل به اعمال سلیقه هنری موجب میشد که ایستوود از 1971 به کارگردانی تمایل پیدا کند. و بدین ترتیب فیلم میستی را برایم بنواز با پیشنهاد ایروینگ لئونارد ساخته شد و با اقبال نسبی منتقدان روبه رو شد. دو سال بعد وقتی دیگر لئونارد در این جهان نبود، ایستوود اولین فیم وسترن خود را با نام بر فراز دشتهای رفیع ساخت. هر چند فیلم گیشه نسبتا پیروزی داشت ولی برخورد منفی منتقدان و اهالی سینما به ایستوود ثابت می کرد که دوران لئونه و حتی دان سیگل به سر آمده است. هرچند منتقدان اعتقاد داشتند که در فیلم ایستوود نگاه لئونه و سیگل وجود ندارد و او فقط در ظاهر داستان کابوی تنها و بدون گذشته و شاید خشن را در فیلم به کار گرفته است.
ایستوود سپس به ساختن Breezy(ترجمه های مختلفی برای نام این فیلم به کار برده شده است که بیشتر آن را سر به هوا ترجمه کرده اند) روی آورد. فیلمی عشقی که موجب آشنایی ایستوود با ساندرا لاک به عنوان هنرپیشه فیلم شد؛ کسی که در طول یک دهه در اغلب فیلمهای ایستوود نقش های مهمی را بازی کرد و رل مهمی را در زندگی ایستوود بر عهده گرفت. فیلم با سرعت بالا و هزینه پایین ساخته شد و در آمد نسبتا خوبی داشت. پس از اتمام ساخت این فیلم بود که کمپانی برادران وارنر بیان نمود که دنباله هری کثیف با نام قدرت مگنوم (1973) با بازی ایستوود ساخته خواهد شد. بازی در فیلم Thunder Bolt & light foot در کنار جف بریجز و جرج کندی و کارگردانی فیلم و کارگردانی فیلم مجوز ایگر (1975) که اقتباس از رمان جاسوسی با همین نام از تروانیان بود کارهای بعدی ایستوود بودند.
جوزی ولز یاغی (1976) بر اساس رمان آسا کارتر حاصل کار بعدی وی بود که با بازی پسر جوانش کایل ایستوود و ساندرا لاک ساخته شد و طی آن ایستوود با فیلیپ کافمن که از کارگردانی کنار گذاشته شده بود کشمکش داشت.
بازی در فیلم اینک آخرالزمان اثر کاپولا و فیلمی از تو پست درباره جنگ ویتنام آثاری بودند که در این زمان به ایستوود پیشنهاد شد و او به دلیل اینکه برای ساخت این فیلم ها چند هفته باید در لوکیشن (در اینک آخرالزمان فیلیپین) زندگی می کرد هر دو پیشنهاد را رد کرد و به جای آن به قسمت سوم دنباله هری کثیف با نام ضریب مرگ (1977) پرداخت. فیلمی که بیشترین درآمد را تا آن زمان برای وی داشت. کارگردانی فیلم مبارزه طلب و یا مبارزه آخرین کار ایستوود در دهه 1970 به عنوان کارگردان است.
در دهه 1980 ایستوود هفت فیلم کارگردانی کرد و در بیش از 10 فیلم حضور داشت و البته توضیح این نکته ضروری است که مالپاسو تهیه کننده اغلب این فیلم ها بود. دنباله های چهارم و پنجم فیلمهای هری کثیف و همچنین فیلم هایی چون فایر فاکس (1982) و سوار سفید پوست (1985) و هارت بریک ریچ (1986) هر چند در گیشه پیروز بودند ولی با واکنش منفی منتقدان روبه رو شدند. تلاش ایستوود آن بود که علاوه بر استفاده از وجوهی از شخصیتهای خلق شده و پیروز قبلی در جنبه های خاصی از کابوی تنها و بدون گذشته فاصله بگیرد و مسائل انسانی، اجتماعی و عاطفی را چاشنی فیلم هایش کند ولی به طور کلی از نظر منتقدان، دهه 1980 دهه پیروزی برای ایستوود نبود. قابل ذکر است که آثاری چون برانکو بیلی نیز در دهه 80 توسط ایستوود ساخته شدند که مورد نظر موافق منتقدان قرار گرفتند و البته از گیشه پیروزی برخوردار نبودند.
تاثیرات سینمای دهه 1980 امریکا در سینمای ایستوود در دو دهه بعدی مشهود شد. بعد از یکی دو تجربه عمدتا ناپیروز که به موضوعات دیگری غیر از موارد تجربه شده می پرداختند، در سال 1992 دوباره به سراغ ژانر وسترن رفت. نابخشوده فیلمی بود که خودش کارگردان آن بود. نقشی که بر عهده گرفت رل یک هفت تیر کش حرفه ای بود، جین هاکمن و مورگان فریمن و ریچارد هریس در مقابل وی بازی می کردند. همچنین فرانسیس فیشر نیز در فیلم بازی می کرد. در حقیقت فیلمنامه این فیلم از 1976 در دست ایستوود بود ولی خودش دلیل به تعویق انداختن ساخت فیلم را جوان بودن (یا به اندازه کافی پیر نبودن) خودش برای نقشی که قرار بود بازی کند، بیان نمود. می گفت قصد داشته این نقش را به عنوان آخرین نقش وسترن خود بازی بکند و طعم آن را تا آخر با خود داشته باشد.
فیلم نابخشوده در 9 رشته نامزد اسکار شد و چهار جایزه از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردان را برای ایستوود به ارمغان آورد. منتقدان از نظر کیفیت کار را با جویندگان جان فورد کبیر مقایسه کردند. بعد در سال 2008 نابخشوده به عنوان چهارمین فیلم برتر امریکایی در ژانر وسترن مورد تحسین قرار گرفت، در این رای گیری فیلم های Shane و High noon و جویندگان بالاتر از نابخشوده قرار گرفتند. نابخشوده را وسترنی واقع گرا میدانند که در آن علاوه بر ایستوود بزرگان سینما بازی کرده اند. داستان فیلم از سرزندگی و طراوت برخوردار است و ساختار محکم، بازی های درخشان و دیالوگهای فکرشده و موسیقی و تدوین تحسین برانگیز و به هرحال فیلم که توسط ایستوود به لئونه و سیگل تقدیم شده است مرثیه ای بر سینمای وسترن تلقی می شود.
فضای فیلم را یادآور فیلم های نوآر دهه 1940 دانسته اند، و باز یادآوری می کنیم که نیمه دوم دهه 1980 سالهای واکنش سیاسی اجتماعی لقب دارد و بازگشت نوآر و رشد سینمای ادبی از مشخصه های آن است.
روی خط آتش به کارگردانی ولفگانگ پترسون در سال 1993 ساخته شد و این آخرین بار است که ایستوود در فیلمی که خودش کارگردانی نمی کند نقش می پذیرد.
پل های مدیسون کانتی (1995) یک داستان عاشقانه پیروز است که بخشی از پیروزیت خود را مدیون بازی مریل استریپ است. قدرت مطلق (1997) و کابویهای فضایی (2000) از آثار پیروز دیگر وی بودند و البته جنایت واقعی (1999) و رد خون (2000) که براساس رمانی به همین نام اثر مایکل کانلی ساخته شده است کارهایی هستند که با برخوردهای متفاوتی روبه رو شده اند. توضیح این نکته ضروری است که در مطبوعات و کتب سینمایی نظریات مختلف و گاه کاملا متفاوتی در مورد فیلم های کابویهای فضایی، جنایت واقعی و رد خون می توان دید و این آثار مانند پل های مدیسون کانتی یا نابخشوده با تحسین کامل روبه رو نشده اند. به هرحال رد خون از نظر تجاری با شکست روبه رو شد همان طور که جنایت واقعی حتی نتوانست نیمی از هزینه خود را باز گرداند. فیلم شکارچی سفید، قلب سیاه نیز به دلیل اینکه پخش محدودی داشت دچار همین سرنوشت شد. نیمه شب در باغ خیر و شر (1977) براساس رمانی از جان برندت نیز با نقدهای متفاوتی روبه رو شد.
تا اینکه در سال 2003 رودخانه مرموز با بازی شان پن و تیم رابینز با فیلمنامه برایان هلگند ساخته شد. هر چند این فیلم برای ایستوود اسکاری نیاورد ولی نامزدی بهترین فیلم و بهترین کارگردان و برنده شدن شان پن و رابینز و هلگند را در پی داشت و با پیروزیت تجاری و اقبال منتقدان روبه رو شد. عزیز میلیون دلاری (2004) فیلم بعدی بود که اسکار عقب افتاده را به وی رساند و علاوه بر کارگردانی در رشته های بهترین فیلم، بهترین هنرپیشه زن (هیلاری سوانک) و بهترین هنرپیشه نقش مکمل مرد (مورگان فریمن) جوایز اسکار را درو کرد. در سال 2006 دو فیلم دیگر کارگردانی کرد که هر دو به جنگ دوم جهانی مربوط می شوند.
نامه هایی از ایوو جیما و پرچمهای پدران ما، که هردو با اقبال روبه رو شدند نامزدی در اسکار و گلدن گلوب را به ارمغان آورده اند. نامه هایی از ایوو جیما اولین فیلم آمریکایی است که به ترسیم جنگ از نگاه دشمن امریکا در جنگ می پردازد. فیلم جایزه گلدن گلوب برای بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را به دست آورد.
بچه عوضی (2008) با بازی آنجلینا جولی اثر پیروز بعدی ایستوود بود.
بالاخره پس از یک وقفه چندساله، کابوی حرفه ای و قهرمان بدون نام، هری کثیف که حالا به قول مارک الیوت (زندگینامه نویس ایستوود) پا به سن گذاشته و به نیکی و فطرت بشر بدگمان است ولی همچنان جنگنده ای است به ضرورت، بازی در فیلم بعدی خود را بر عهده گرفت؛ فیلم با نام گرن تورینو در سال 2008 ساخته شد و با گیشه بسیار پیروز روبه رو شد.
شکست ناپذیر در سال 2009 در مورد یک تیم راگبی است که در بازی های جهانی 1995 شرکت می کند. مورگان فریمن و مت دیمون در فیلم بازی کرده اند و یک نامزدی گلدن گلوب در کارنامه فیلم دیده می شود. و آخرت (2010) فیلم بعدی ایستوود است که درباره آن می گوید هربار می خواهم کارم را متوقف کنم با داستان تازه ای روبه رو می شوم و با مردمی که به نظر می رسد دوست دارند من برایشان قصه را تعریف کنم. به هرحال فیلم در رده بندی سایتهای سینمایی با درجه قابل قبول و نقدهای متفاوت روبه رو شد و پخش محدودی در اکتبر 2010 پس از نمایش در جشنواره تورنتو (سپتامبر 2010) داشته است.
ایستوود اثرش دیگری را با نام جی. ادگار (2011) با شرکت لئوناردو دی کاپریو در نقش جی. ادگار هوور (اولین رئیس پلیس فدرال آمریکا) در 2011 ساخت.
فیلم Sully در سال 2016 به کاگردانی او و بازی تام هنکس ساخته شد و در مورد داستان واقعی خلبانی بود که یک هواپیمای مسافربری را به سلامت روی رود هادسون فرود آورد ، بدون اینکه هیچ تلفاتی در بر داشته باشد.
آخرین فیلمی که از او دیدم The Mule بود که در آن ایستوود نقش نظامی بازنشسته ای را بازی می کند که به خاطر نیاز مالی و طمع راننده یک کارتل مواد مخدر می شود. آخرین فیلمی هم که او کارگردانی کرد ریچارد جول نام دارد که درباره مردی است که المپیک سال 96 جان بسکمک را از مرگ نجات داد، اما رسانه ها به صورت متناقضی او را تروریست دانستند!
SPACE COWBOYS, Clint Eastwood, 2000
برخی از آثار ایستوود:
- میستی را برایم بنواز (1971) - سرگردان دشت (1973) - سر به هوا (1973) - مجوز ایگر (1975) - جوزی ولز یاغی (1976) - مبارزه (1977) | - برانکو بیلی (1980) - فایر فاکس (1982)| - مرد هانکی تانکی (1982) - ضربه ناگهانی (1983) - سوار سفید پوست (1985) - هارت بریک ریج (1986) - پرنده (1988) - شکارچی سفید، قلب سیاه (1990) - تازه کار (1990) - نابخشوده (1992) - جهانی کامل (1993) - پلهای مدیسون کانتی (1995) - قدرت مطلق (1997) - نیمه شب در باغ خیر و شر (1997) - جنایت حقیقی (1999) - کابوی های فضایی (2000) - ردخون (2002) - رودخانه مرموز (میستیک) (2003) - دختر (عزیز) میلیون دلاری (2004) - پرچم های پدران ما (2006) - نامه هایی از ایوو جیما (2006) - بچه عوضی (2008)- گرن تورینو (2008) - شکست ناپذیر (2009) - آخرت (2010)| - جی. ادگار (2011)
منبع: یک پزشک